اولین نشست از سلسلهنشستهای فلسطین و آینده ایران با موضوع جایگاه مسئله فلسطین در فرهنگ جامعه معاصر ایرانی چهارشنبه 8 آذرماه در خانه اندیشهورزان برگزار شد.
در این نشست سبحان یحیائی هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، کمیل قیدرلو مدیر اندیشکده مطالعات فرهنگ و توسعه، محمد اصغری مدیر مرکز رصد فرهنگی کشور و محمدجواد مهرپور فعال فلسطین در حوزه کودک و نوجوان حضور داشتند. در این جلسه مهمانان ابتدا به بیان مسئله و واکاوی موضوع پرداختند و پس از پایان قسمت اول به پرسشوپاسخ با حضار و جمعبندی نظرات پرداخته شد.
در ابتدا اکبرزاده دبیر نشست به ارائه مقدمهای درباره موضوع پرداخت: یکی از علتهایی که امروز مردم نسبت به فلسطین احساس قرابت، همدردی و حساسیت کمتری دارند این است که آگاهی جامعه ایرانی از فلسطین همیشه با واسطه صورت گرفته است و مستقیم موضوع را لمس نکردهاند. قبل از انقلاب تجربه مردم از فلسطین مربوط میشد به سخنان واعظان و سخنرانان. به همین خاطر است که ما مانند بعضی از کشورها مانند الجزایر حافظه مشترک تاریخی با فلسطین نداریم و مسئله فلسطین بر خلاف الجزایر که درون حتی قصهها و لالایی مادران هم نفوذ کرده است با جامعه ایرانی ارتباط مستقیم برقرار نکرده است. امتداد همین موقعیت بعد از انقلاب نیز تکرار شد و مسئله فلسطین تبدیل به یک نماد حاکمیتی شد که معنای خود را نزد عموم مردم از دست داد یا اگر مسئله فلسطین در جامعه مطرح میشد به صورت موسمی بوده و در ایام و مناسبات خاصی بدان پرداخته میشد. اما به نظرم طوفانالاقصی نقطه تغییری بود که فلسطین تبدیل به مسئله واقعی در میان مردم شد و مردم این بار از طریق رسانههای جمعی مستقیم با مسئله فلسطین مواجه شدند.
در ادامه کمیل قیدرلو به تشریح مسئله فلسطین از بعد فرهنگی پرداخت: ما باید اول این سوال را بپرسیم که نسبت واکنش متناسب مردم ما و نسبتشان با مسئله فلسطین چیست و چه ویژگیهایی دارد؟ به جز سال 1981 که مسئله فلسطین توانست با مردم ارتباط عاطفی برقرار کند و اسرائیل را بهعنوان طاغوت جهانی معرفی کند و توانست امتداد فرهنگی داشته باشد، همیشه امر سیاسی بر امر فرهنگی غلبه کرد و نسبت مسئله فلسطین با جامعه ما را بهم زد. ما الان جزو معدود کشورهایی هستیم که بخشی از جامعه از اسرائیل حمایت میکنند. بر اساس تحلیل محتوای رسانههای فضای مجازی، 95 درصد از محتوای این فضا به نفع فلسطین است. این درصورتی است که در کشور ما حمایت از اسرائیل بیش از 5 درصد است. ما حتی اگر با معیار جهانیبودگی نیز مسئله فلسطین را مبنای تحلیل قرار دهیم، میبایست اکثریت مطلق ما در حمایت از فلسطین باشد در حالی که در جامعه اینطور نیست و تعلقی به آرمانهایی که از سمت حاکمیت ارائه میشود وجود ندارد.
قیدرلو افزود: این همراهی نکردن بدنه اجتماعی ناشی از چند دلیل است: 1- تغییرات جامعه ایرانی در قبال جهانیشدن 2- ایجاد شکاف فرهنگی بین حاکمیت و اجتماع و تقابل با حاکمیت. امروزه جامعه ما دو فرهنگی شده است و نزدیک 30 تا 40 درصد از جامعه همراستا با ارزشها و رویکرد رسمی حاکمیت نیستند. در همین خصوص وجوه نمادین را به حاکمیت پیوند زده و سعی در تقابل با آن دارد و مسئله فلسطین نیز از همین جنس است و از بعد فرهنگی صرف فراتر رفته و تبدیل به موضوع تقابلی با حاکمیت شده است.
قیدرلو در خصوص ابعاد سیاسی گفت: توجیه حاکمیت در مسئله فلسطین اغتشاش مفهومی دارد. حاکمیت ادلههای خود را یکپارچه نکرده تا بتواند موضع روشن خود را اعلام کند. برای همین ادله سیاسی، جامعه ما نمیتواند به صورت یکپارچه برای این کار استدلال کند و بیشتر فضا به سمت احساسات رفته و حاکمیت سعی در تهییج و برانگیختگی احساس مردم داشته است. همچنین به علت تکرار، مسئله فلسطین دستخورده شده و برانگیزانندگی خود را از دست داده است. جامعه ما دیگر درک مشترکی با فلسطین حس نمیکند این به این خاطر است که اخبار و تغییرات همیشه به مردم داده شده و همین تکرار جامعه را نسبت به این مسئله بیحس کرده است.
نکته آخر اینکه مسئله امروز فلسطین اولین موردی است که موضع بخشی از جامعه ما که اتفاقاً حاکمیت از آنها حمایت میکند همسو با جامعه جهانی است و این دلبستگی که در بخشی از جامعه ما برای جهانیبودگی و همسویی با جامعه جهانی وجود دارد میتواند فرصت جدید برای سیاستگذاری فرهنگی در کشور ما به وجود آورد.
سبحان یحیایی به واکاوی هستیشناسانه و مسئلهشناسی موضوع فلسطین پرداخت و گفت: مهمترین نکته این است که ما بفهمیم مسئله فلسطین در جامعه ما چگونه درک میشود. آیا مسئله فلسطین برای ما یک مسئله انسانی است و ما نگرانیم که ظلمی در دنیا اتفاق میافتد. اگر اینطور است آیا اگر روسیه مهدکودکی در اوکراین بزند باز هم صدای تظلمخواهی ما بلند خواهدشد؟ صورتبندی مواجهه ما از فلسطین با کدام کلانروایت انجام میشود؟ اگر مسئله اسلامی است و برای پاره تن اسلام است، پس چرا برای یک میلیون آدم مسلمانی که در سینکیانگ توسط چین به زندان و شکنجه ضد انسانی برده میشوند دردمان نمیآید؟ چون دولت برادر چین است؟ ظلمی که در فلسطین هست کاملاً مشهود است اما چه اتفاقی برای جامعه ایرانی افتاده که بخش قابل توجهی از آنها در توئیتر، این ظلم را نادیده گرفته و از اسرائیل حمایت میکند؟ چرا چون کلانروایت ما یکدست نیست و مخدوش است و مصلحت آن را از یکپارچگی درآورده است.
حالا چرا اسرائیل برای ما مسئله است؟ آیا دولت نامشروع است؟ بله چون سرزمین نداشته و ارکان دولت-ملت را نداشته است. حالا اسرائیل تنها دولت غاصب سرزمین است؟ چرا در آفریقای جنوبی کسی حرف نمیزند. چرا اسرائیل الان مسئله شده است؟ برای همین مخدوش بودن روایت حاکمیت است که جامعه ما همدلی نمیکند. زیرا کلانروایت محکوم کردن اسرائیل سویه ایدئولوژیک دارد و هرچیزی که بخواهد محکوم میکند و چیزی که نخواهد را اصلاً نمیبیند.
اصغری نیز از علل جدایی مردم از مسئله فلسطین سخن گفت: عدم آمادگی مردم ما برای مسئله فلسطین را باید تبارشناسی کرد. مهمترین مسئله این است که ما فاقد یک حافظه تاریخی با فلسطین هستیم و بر خلاف برخی ملتها که مسجدالاقصی برایشان حس دارد اما در جامعه ما احساسی برانگیخته نمیشود. نکته بعدی باید به عربستیزی و سنیستیزی در جامعه اشاره کرد. همچنین آریاییگرایی که در زمان پهلوی اول با یهودستیزی پیوند خورده و در مرحله دوم با یهودستایی گره میخورد نیز علت دیگر است. به نظرم باید مسئله را در جدایی انسان از مسئله فلسطین در جامعه بررسی کرد. تصویری که حتی غرب دارد، یک خاک مقدس است و انسان درون آن را جدا میکند. بعد از دهه 70 در جامعه ما اسرائیل مسئله میشود و انسان فلسطینی از روایت ما حذف میشود. روایت مبتنی بر انسان از ذهن ما حذف شده و در هر دو سویه خاک است که اهمیت دارد یا میخواهیم برویم خاک را بگیریم یا اینکه خودشان خاکشان را فروختهاند و اینجا انسان فلسطینی از یاد رفته است. حتی در آثار هنری مثل موسیقی و نقاشی ما از سال 60 به بعد به مرور انسان دارد حذف میشود و عاملیت انسان را حذف کردهاید.
امروز جامعه ما به دلیل آنکه هیچ واکنش و فعالیتی نمیبیند پس حسی هم نمیگیرد. کنش رو به جلو در کشور ما تعریف نمیشود برای همین در ایران احساسی برای مسئله فلسطین برانگیخته نمیشود. حتی جامعه دانشگاهی ما به صورت کنشمند دنبال حل مسئله عینی فلسطین نیست، مثلاً برای مشکل تصفیه آب راه حل بدهید یا مشکل تأمین و خودکفایی برق فلسطین را حل کنید. همچنین از دهه 70 با ایجاد اختلال میان ما و دیگر کشورهای اسلامی، اسرائیل مسئله شد و فلسطین از یاد رفت. ما اسرائیل را در قامت یک دشمن منطقهای طرح کردهایم و دیگر غده سرطانی نیست که باید نابود شود بلکه یک دشمن منطقهای است که باید کنترل شود. با این تغییر فلسطین تنها درگاهی برای کنترل رقیب است. در لایه مردمی احیای انسان فلسطینی راه حل مسئله است و در لایه سیاستگذارانه اغتشاش در مواجهه با مسئله، فلسطین را برای ما حساس نمیکند.
مهرپور نیز واکاوی مسئله فلسطین در میان نوجوانان و جوانان را تشریح کرد: من میخواهم از چالشهای ما در مسئله فلسطین بین نوجوانان و جوانان بحث کنم. چیزی که بیشتر در رابطه با فلسطین در نسل آینده دیده میشود، نگاه به من چه است. مثلاً اینها که زمینشان را فروختهاند دیگه! چیزی که در آینده جامعه ما میگذرد اتفافات امروز بچههای دبیرستان ماست. خطرناکتر از کسانی که دفاع از اسرائیل میکنند نگاه بیتفاوتی نسبت به قضیه است. چالش دیگر ما کمبود اطلاعات درست است. همه مواردی مانند خودشان زمین را فروختهاند، بابت این است که اطلاعات درست ندادهایم و تصویر مغشوش است. بحث دیگر در میان چالشهای ما نگاه احساسی به مسئله فلسطین و قدس است. این تمرکز بر موضوع احساسی چند نتیجه دارد: یک اینکه این احساسسازی عادی شده و عادیانگاری میشود. از طرف دیگر اینها چند سال است دارند میجنگند چرا هنوز چیزی نشده است. ما یا به صورت احساسی وارد شدهایم یا اطلاعاتمان ناقص است و چیزی که خودمان را بلد نبودیم، میخواستیم به بقیه بفهمانیم. موضوع دیگر لحن و واکنش متفاوت حاکمیت نسبت به مسئلههاست. مثلاً اول عملیات شیرینی پخش میکنید اما از فردایش وامصیبتا میگویید و این رفتار متناقض است. نکته اخر این که همه چیز از کانال حاکمیت عبور کرده است و مردم هیچ نقشی نداشتهاند. اگر حضوری هم در راهپیمایی هست به خاطر حساسیت مسئله نیست بلکه به خاطر احساس وظیفه قشر انقلابی در قبال حاکمیت است.
بعد از پرسش و اظهار نظر حضار، هر کدام از کارشناسان به ارائه جمعبندی پرداختند:
قیدرلو: وقتی فلسطین نماد حاکمیت شده است، عدهای یا بیقید و شرط از آن حمایت میکنند و عدهای دیگر دقیقاً با آن مخالفت میکنند. ما موفق نبودهایم که امتداد فرهنگی مسئله فلسطین را بعد از انقلاب در میان مردم نگه داریم. نظام تکرار هم به بیحس شدن مردم انجامیده است.
فلسطین یک ویژگی دارد که سایر مناطق ندارد. فلسطین در ادبیات ما بوده است. مسئله فلسطین تنها سیاسی و نظامی نیست بلکه مسئله فلسطین کاملاً فرهنگی است. در ایران این مسئله مرتبط با اسلام بوده ولی در جوامع عرب فلسطین مسئلهای است عربی یا مارکسیستی. اینها بافتهایی است که فلسطین را متمایز از سایر کشورهایی مثل میانمار و … میکند، زیرا جامعه ما احساس اولیه نسبت به آن داشتهاست. همچنین اولین باری است که نسل جدید امکان کنش همراه با جامعه جهانی دارد و این به نفع جمهوری اسلامی است، موفقیت یا شکست آن در امتداد ایران است.
اصغری افزود: از 2015 تحولی که در فلسطین اتفاق افتاده است درک نشده است. در 2021 و در جریان انتفاضهای که شکل گرفت مرکز مطالعات فلسطین لندن 3 جلد کتاب درباره ابعاد فرهنگی، رسانهای، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مسئله منتشر کرد. ما در آکادمیهای ایرانی اندازه یک کاغذ پاره محتوا درباره فلسطین نداریم. آکادمین ما هنوز هم دور از مسئله است. نتایج 30 پیمایش جهانی درباره فلسطین بیان میدارد که هرچقدر مردم از اینستاگرام، توئیتر و فیسبوک استفاده میکنند، بیشتر حامی فلسطین هستند. ما هنوز مسئله فلسطین را حتی در میان دانشگاهها و روشنفکرانمان درست نمیشناسیم.
یحیائی بیان داشت: در سطح هستیشناسی، مسئله فلسطین متمایز نیست. آکادمی ما هنوز نمیتواند آزادانه حرف بزند. چرا موضع نمیگیرند؟ چون آنقدر بدنامی از موضع گرفتن ایجاد شده که اگر کسی موضع بگیرد میگویند تو حکومتی هستی. روشنفکر در جامعه ایرانی چون حاکمیت چیزی را بد میداند، او در نقطه مقابل حکومت آنرا خوب میداند و این نشان از شکاف بین دولت و ملت دارد. هرکس فلسطین را ببیند قطعاً دردش میگیرد، اما چرا نمیگوید؟ چرا هنرمند شما چیزی نمیگوید؟ نکته این است که مسئله فلسطین برای مردم اصالت ندارد و صرفاً مردم به چشم یک راهبرد حاکمیتی به آن مینگرند.
در نهایت نشست با این جمعبندی که فلسطین تا برای مردم شناخته نشود و وارد زندگی مردم نشود تبدیل به مسئله نخواهد شد و جامعه در قبال آن حسی نخواهد داشت، به پایان رسید.