قسمت اول از فصل دوم گفتگوی ولف-کروگمن

مقدمه: ارزیابی یک سال پرآشوب
این گزارش، تحلیلی از گفتگوی دو اقتصاددان برجسته، مارتین ولف از فایننشال تایمز و پل کروگمن، برنده جایزه نوبل، درباره وضعیت اقتصاد و دموکراسی ایالات متحده پس از گذشت نزدیک به یک سال از دور دوم ریاستجمهوری دونالد ترامپ است. این تحلیل نشان میدهد که چگونه دولت ترامپ، با سیاستهای متناقض خود، به طور همزمان یک رونق حبابی در حوزه فناوری را تقویت کرده و یک اضطراب عمیق اقتصادی و سیاسی را در جامعه دامن زده است؛ وضعیتی که پل کروگمن آن را کلید درک شکنندگی کنونی آمریکا میداند. در این بررسی، سه محور اصلی مورد واکاوی قرار میگیرد: پدیده «رکود ادراکی» (vibecession)، تناقض رونق هوش مصنوعی در کنار سیاستهای تجاری انزواگرایانه و شکنندگی فزاینده دموکراسی آمریکا. در این میان، کروگمن با وجود نگرانیهای عمیق، به دلیل واکنشهای مردمی نسبت به گذشته «کمتر وحشتزده» است، اما همچنان آینده را مملو از خطرات بنیادین میبیند. این مقدمه، زمینه را برای تحلیل دقیقتر وضعیت اقتصادی و حس عمومی مردم فراهم میکند.
«رکود ادراکی»: شکاف عمیق میان آمار و احساسات عمومی
مفهوم «رکود ادراکی» (vibecession)، یعنی واگرایی میان دادههای کلان اقتصادی مثبت و ادراک منفی عمومی، کلید درک تناقضات اقتصاد کنونی آمریکاست. درک این پدیده برای فهم نارضایتی گسترده، علیرغم نبود یک بحران اقتصادی تمامعیار، حیاتی است. پل کروگمن در ارزیابی خود از سلامت اقتصاد آمریکا، نمره ۵ از ۱۰ را به آن اختصاص میدهد. او توضیح میدهد که شاخصهای متعارف مانند نرخ بیکاری و تورم، وضعیتی «فاجعهبار» را نشان نمیدهند، اما در مقابل، شاخصهای ادراکی مانند نظرسنجی دانشگاه میشیگان، اعتماد مصرفکننده را «در پایینترین سطح خود» ثبت کردهاند. این بدبینی عمیق ریشه در عواملی دارد که فراتر از آمار خشک اقتصادی عمل میکنند.
دلایل اصلی این بدبینی عمومی از دیدگاه کروگمن عبارتاند از:
- تورم و قدرت خرید: جهش قیمتها بین سالهای ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۳ این حس را در میان مردم ایجاد کرد که دستاوردهایشان «ربوده شده است». کروگمن بر یک نکته روانشناختی کلیدی تأکید میکند: اگرچه دستمزدها، به ویژه برای خانوارهای کمدرآمد، بیش از نرخ تورم افزایش یافت، اما مردم به طور طبیعی افزایش دستمزد را حاصل تلاش خود میدانند و تورم را نیرویی خارجی میبینند که این دستاورد را از بین میبرد. این حس، علیرغم بهبود قدرت خرید واقعی برای بسیاری، غالب است. به طور خاص، عدم افزایش دستمزدها به اندازه قیمت مسکن بر این ادراک ناتوانی مالی افزوده است.
- خیانت به وعدهها: دونالد ترامپ در کارزار انتخاباتی خود وعده کاهش قیمت انرژی و مواد غذایی را داده بود. عدم تحقق این وعدهها و حتی عدم تلاش جدی برای اجرای آنها، به حس «خیانت» در میان بخش بزرگی از جامعه دامن زده است.
- احساس بیعدالتی: کروگمن معتقد است اگرچه شاید تعداد کمی از مردم از جزئیات زدوبندهای دولت با «گروه کوچکی از پلوتوکراتهای بینهایت ثروتمند» آگاه باشند، اما یک «احساس بیمارگونه» و ادراک عمومی مبنی بر اینکه سیستم «ناعادلانه» است، در جامعه فراگیر شده است. این درک که دولت «برای غارتگران» عمل میکند، به نارضایتی عمومی دامن زده است.
این «رکود ادراکی» صرفاً یک پدیده روانی نیست، بلکه توسط سیاستهای اقتصادی خاص دولت تشدید شده و زمینهساز اضطرابهای عمیقتری در جامعه شده است.
سیاستهای اقتصادی متناقض: تعرفهها و هوش مصنوعی
تحلیل اقتصاد کنونی آمریکا مستلزم درک یک تناقض بنیادین است: تضاد میان سیاستهای تجاری انزواگرایانه که سرمایهگذاری را منجمد میکند و یک رونق فناورانه که به طور مصنوعی شاخصها را تقویت مینماید. این دو نیروی متضاد، به طور همزمان اقتصاد آمریکا را شکل داده و ابهام را در آن افزایش دادهاند.
اثر منجمدکننده سیاستهای حمایتی
از دیدگاه کروگمن، تعرفههای تجاری گسترده ترامپ بیش از آنکه عامل یک رکود فوری باشند، به دلیل ایجاد «عدم قطعیت» شدید، تأثیرات منفی بلندمدت دارند. زمانی که یک کسبوکار نمیداند رژیم تجاری ماه آینده چگونه خواهد بود، از سرمایهگذاریهای بزرگ و استخدام نیروی جدید خودداری میکند. این سیاستها عملاً اقتصاد را در یک حالت انجماد و انتظار فروبردهاند.
علاوه بر این، یک چالش حقوقی جدی نیز این سیاستها را تهدید میکند. دو دادگاه بدوی، تعرفهها را غیرقانونی تشخیص دادهاند و بازارهای پیشبینی، احتمال تأیید آنها توسط دیوان عالی را تنها ۲۶ درصد برآورد میکنند. اگر دیوان عالی علیه دولت رأی دهد، یک شکست «تحقیرآمیز» برای سیاست محوری دولت ترامپ خواهد بود و احتمالاً دولت مجبور به بازگرداندن میلیاردها دلار پول تعرفه به کسبوکارها خواهد شد.
رونق هوش مصنوعی: ستون حبابی اقتصاد؟
در مقابل اثرات انقباضی تعرفهها، رونق سرمایهگذاری در حوزه هوش مصنوعی (AI) به عنوان عاملی عمل کرده که «اثرات سیاستهای ترامپ را پنهان کرده است». شرکتهای بزرگ فناوری در حال صرف هزینههای هنگفت برای ساخت مراکز داده هستند و این موضوع بازار سهام را به شدت تقویت کرده است.
با این حال، این رونق تفاوتهای روانشناختی کلیدی با حباب داتکام در دهه ۹۰ دارد. در آن زمان، مردم عادی حس «مشارکت» در یک ماجراجویی بزرگ اقتصادی را داشتند. اما اکنون، این رونق توسط «گروهی از بنگاههای انحصاری فوقالعاده قدرتمند» (Oligopolies) مانند گوگل و متا هدایت میشود که اعتمادی در میان «مردم عادی» ایجاد نمیکند و حس بیگانگی را تقویت میکند. ریسکهای مالی مرتبط با این رونق نیز قابل توجه است:
- تأمین مالی چرخهای: به گفته کروگمن، شرکتهای بزرگ حوزه AI در حال «شستن لباسهای یکدیگر» هستند؛ به این معنا که با سرمایهگذاری در شرکتهای یکدیگر، سود خود را به طور مصنوعی بالا نشان میدهند.
- افزایش استقراض: برخلاف گذشته که سرمایهگذاریها عمدتاً از محل سود انباشته شرکتها تأمین میشد، اکنون استقراض زیادی در این حوزه در جریان است. این موضوع ریسک نکول بدهی را، همانطور که در افزایش هزینه بیمه بدهی شرکتی مانند اوراکل مشهود است، بالا برده است.
- عدم قطعیت در بازده: این احتمال جدی وجود دارد که این سرمایهگذاری عظیم، به «اتلاف عظیم منابع» منجر شود. به ویژه اگر رویکرد آمریکا در توسعه مدلهای زبانی بزرگ در مقایسه با رویکرد چین در توسعه مدلهای کوچکتر و کارآمدتر، اشتباه از آب درآید.
عدم قطعیت ناشی از سیاستهای تجاری و ماهیت حبابی رونق هوش مصنوعی، به طور مستقیم بر ملموسترین بخش زندگی مردم، یعنی بازار کار، تأثیر گذاشته است.
بازار کار «منجمد»: اضطراب در کمین نیروی کار
وضعیت بازار کار یکی از ملموسترین دلایل «رکود ادراکی» و اضطراب گسترده در جامعه آمریکاست. کروگمن وضعیت فعلی را یک بازار کار «منجمد» توصیف میکند که مشخصه اصلی آن استخدام بسیار پایین در کنار عدم اخراج انبوه است. این وضعیت «انجماد»، سیاستگذاران را در یک دوراهی دشوار قرار میدهد، زیرا ابزارهای متعارف برای تحریک استخدام ممکن است در مواجهه با عدم قطعیت ساختاری ناشی از سیاستهای تجاری، بیاثر باشند.
پیامدهای این وضعیت دوگانه و نگرانکننده است:
- برای شاغلان: این وضعیت حس عدم امنیت را تقویت میکند. کارمندان احساس میکنند که باید محتاط باشند، زیرا میدانند در صورت از دست دادن شغل فعلی، یافتن جایگزین دشوار خواهد بود. به قول کروگمن، فرد با خود میگوید: «بهتر است با رئیسم گستاخی نکنم».
- برای جوانان و بیکاران: یافتن شغل جدید «بسیار سخت» شده و آمار بیکاری بلندمدت در حال افزایش است. کروگمن هشدار میدهد که ورود به یک بازار کار ضعیف میتواند «برای همیشه» بر مسیر شغلی یک فرد تأثیر منفی بگذارد و پتانسیل درآمدی او را در تمام طول زندگی کاهش دهد.
دلایل این پدیده «انجماد» پیچیده است، اما گفتگو به دو عامل اصلی اشاره دارد: عدم قطعیت ناشی از تعرفهها که کسبوکارها را در استخدام محتاط کرده و تأثیرات اولیه هوش مصنوعی که ممکن است منجر به کاهش تقاضا برای استخدام، به ویژه برای فارغالتحصیلان دانشگاهی، شده باشد. این اضطراب اقتصادی عمیق، به طور مستقیم به یک نگرانی بزرگتر درباره سلامت کلی سیستم سیاسی و دموکراسی آمریکا گره خورده است.
دموکراسی در لبه تیغ: آسیبهای ماندگار و امیدهای نوظهور
ارزیابی وضعیت دموکراسی آمریکا، بستر اصلی تمام تحولات اقتصادی و اجتماعی است. از دیدگاه کروگمن، این بزرگترین تهدیدی است که ایالات متحده با آن روبروست. او به وضعیت دموکراسی نمره ۳ یا ۴ از ۱۰ میدهد و دولت را به عنوان «گروهی از اقتدارگرایان بالقوه که در حال تلاش برای یک گذار برقآسا به یک حکومت غیردموکراتیک تکحزبی هستند» توصیف میکند.
با این حال، نشانههایی از مقاومت وجود دارد که کروگمن را نسبت به گذشته «کمتر وحشتزده» کرده است:
- مقاومت عمومی: او تأکید میکند که با وجود تسلیمشدن بسیاری از نهادها در برابر فشارها، «مردم تسلیم نشدهاند».
- نتایج انتخابات: پیروزیهای قاطع دموکراتها در انتخابات اخیر فرمانداریها به عنوان یک «رفراندوم علیه ترامپ» تلقی میشود و نشاندهنده واکنش منفی افکار عمومی به روندهای موجود است.
با این وجود، آسیبهای بلندمدت و عمیقی به سیستم وارد شده که حتی در صورت شکست سیاسی ترامپ نیز باقی خواهند ماند:
- آسیب به جایگاه جهانی: کروگمن با تأسف میگوید: «ایالات متحده یک کشور محوری بود؛ اما ما اکنون کاملاً غیرقابلاعتماد هستیم. برای چند دهه آتی، هیچکس به آمریکا اعتماد نخواهد کرد».
- تهدید داخلی پایدار: صرفاً پیروزی در انتخابات برای حفاظت از دموکراسی کافی نیست. کروگمن استدلال میکند که بدون نوعی «پاسخگویی» برای اقدامات ضددموکراتیک، این خطر همچنان به صورت یک تهدید پایدار در جامعه آمریکا باقی خواهد ماند.
این ارزیابی از وضعیت سیاسی، چشمانداز آینده آمریکا را در هالهای از ابهام قرار میدهد و بحث را به یک نتیجهگیری کلی هدایت میکند.
نتیجهگیری: خوشبینی محتاطانه در میان خطرات بنیادین
تحلیل گفتگوی ولف و کروگمن تصویری پیچیده از ایالات متحده ترسیم میکند: اقتصادی شکننده که بر پایهای حبابی استوار است، جامعهای مضطرب که با «رکود ادراکی» دستوپنجه نرم میکند و دموکراسی تحت محاصرهای که با این حال، نشانههایی از مقاومت از خود بروز میدهد. چشمانداز نهایی کروگمن این است که به احتمال زیاد «کودتای سیاسی درونی» در آمریکا شکست خواهد خورد، اما خسارت عظیمی به آمریکا و جهان وارد شده که ترمیم آن دههها زمان خواهد برد.
در پایان، دو اقتصاددان با انتخاب قطعاتی موسیقایی، عمق احساسی تحلیل خود را منعکس میکنند:
- پل کروگمن: قطعه «The Great Gig in the Sky» از پینک فلوید را انتخاب میکند که یک «جیغ طولانی بیکلام» است و آن را واکنشی مناسب به وضعیت فعلی جهان میداند.
- مارتین ولف: آریا «Vissi d’arte» از اپرای توسکا را برمیگزیند که فریاد یک انسان بیگناه در برابر ظلم یک حاکم ستمگر است.
این انتخابهای فرهنگی، بیش از هر تحلیلی، نشاندهنده آن است که در نگاه این دو متفکر، بحران کنونی آمریکا از حوزه منطق اقتصادی فراتر رفته و به قلمرو هویتی و وجودی وارد شده است.
