کمیل قیدرلو، در نشست اول از سلسله نشستهای سیاستگذاری فرهنگی با عنوان «مسائل، موضوعات و انتظارات در سیاستگذاری فرهنگی» که در دانشکده علومانسانی دانشگاه آزاد واحد تهران شمال برگزار شد، «سیاستگذاری» را آن عملی از سوی حکمرانی تلقی کرد که عامدانه یا انجام میشود و یا انجام نمیشود.
به گزارش روابطعمومی اندیشکده مطالعات فرهنگ و توسعه، چهارشنبه 17 آبانماه 1402 اولین جلسه از سلسله نشستهای سیاستگذاری فرهنگی با عنوان «مسائل، موضوعات و انتظارات در سیاستگذاری فرهنگی»، در دانشکده علوم انسانی دانشگاه آزاد واحد تهران شمال، برگزار شد.
در این نشست که با دبیری زهراسادات مشیر، رئیس دانشکده علومانسانی و مدیرگروه سیاستگذاری فرهنگی دانشگاه آزاد واحد تهران شمال برگزار شد و همزمان به صورت مجازی نیز امکان برقراری ارتباط با علاقهمندان و پژوهشگران حوزه سیاستگذاری برقرار بود، کمیل قیدرلو، عضو هیئتعلمی دانشگاه امام صادق (ع) و مدیر اندیشکده مطالعات فرهنگ و توسعه، نکاتی را پیرامون سیاستگذاری فرهنگی مطرح کرد.
قیدرلو در ابتدا به واکاوی مفهومی «سیاستگذاری فرهنگی» پرداخت: «ابتدا باید دو مفهوم «سیاستگذاری» و «فرهنگ» را روشن کنیم تا بتوانیم مبحث خود را آغاز کنیم؛ زیرا خودِ فرهنگ ذاتاً ابهامزاست و تعاریف متفاوتی را در برمیگیرد که حتی گاهی این تعاریف باهم تباین دارد. بنابراین فرهنگ، خوانشها و معانی متفاوتی دارد و فهم موارد مرتبط با آن از قبیل سیاستگذاری را مبهم و متکثر میکند. بنابراین ما در ابتدا باید فهم خود را از سیاستگذاری تبیین کنیم که ما آن را «مداخلهی آگاهانه دولت» تعریف میکنیم.»
در فهمی دیگر، «سیاستگذاری»؛ آن کاری است که عامدانه یا انجام شود و یا انجام نشود. و بسیاری از برنامههای ما در سیاستگذاریها، هیچگاه محقق نمیشوند. شاخص توانمندی حکومت برای حکمرانی (یعنی توان به ثمررساندن ارادهی سیاسی حاکمیت)، در کشور ما از 4.6 در سال 2012 به عدد 3.8 در سال 2022 رسیده است. این یعنی امروزه از هر 10 تصمیم تنها 3.8 تصمیم اجرایی میشوند. در عمل نیز میزان تحقق برنامه توسعه 30 درصد است. لذا مسئله اصلی این است که؛ آیا اصلاً دولت توانایی کلی اجرای سیاستگذاری را دارد یا خیر؟
مدیر اندیشکده مطالعات فرهنک و توسعه، در خصوص «فرهنگ» اینگونه بیان داشت: حالا به همه موارد قبل موضوعی مانند فرهنگ را هم اضافه کنید که خود دارای ابهام است و وفاقی هم در موردش نیست، که کار را سختتر میکند. برداشتهای مختلفی از فرهنگ در کشور ما وجود دارد، یکی از مهمترین برداشتها یکسانانگاری فرهنگ با هنر است. بهعنوان نمونه وزارت فرهنگ و ارشاد مصادیقی که ذیل وظایف خود میداند جملهگی جنبه هنری دارند؛ مانند موسیقی، تئاتر، شعر فیلم و … .
او ادامه داد: تعبیر دیگر از «فرهنگ»، به معنای امر مشهود در شیوهی زیست جمعیتی است که به صورت بالفعل به واقعیت تبدیل شده است. این معنا از فرهنگ قابل ارزشگذاری و قیاس نیست و بودنش نمود مشترک یک جامعهی انسانی است. اما یک تعریف دیگر از فرهنگ، جایگذاری مفهومی آن به عنوان وضعیت مطلوب عقاید، هنجارها، ارزشها، نمادها و… است، که به صورت آرمانی، برای یک جامعه یا اجتماع ترسیم میشود. این نگاه همان چشماندازی است که ما به دنبال رسیدن به آن نقطه هستیم. در بسیاری از موارد، ما تعریف و برداشت آخر را در نظر میگیریم و نسبت خود را با «سیاستگذاری فرهنگی» در همین برداشت آخر ترسیم کرده و توضیح میدهیم. اما همین برداشت نیاز به یک نظریه دارد که ما بتوانیم مدل مطلوب خود را طراحی کرده و به سمت آن پیش برویم. علت اینکه ما نتوانستهایم در این زمینه موفق باشیم، این است که ما در مورد نظریات وفاق نداشتهایم. همین تفاوت رویکرد دانشگاهها و موسسات تحقیقی ما با حاکمیت، باعث شده دغدغهها، مسائل و راهحلها بین حاکمیت و دانشگاهها شکاف زیادی داشته باشد. همین شکاف باعث شده مسائل سیاستگذاری فرهنگی ما حل ناشدنی باشند.
قیدرلو راهکار حل این تعارض را اینگونه بیان کرد: با وجود اینکه تصویر جامعه توسط نخبگان ساخته و ترسیم میشود، اما از دل مردم بیرون میآید. در مرحله اول باید از خود بپرسیم آیا یک جامعه با «فرهنگِ همگن» هستیم؟ این سوال را با ترسیم تصویر درست از جامعه باید پاسخ داد. بیش از 20 سال است که فرهنگ دوم یا جدیدی در کشور ما به وجود آمده است؛ این فرهنگ دوم محدود به عده کمی نیست که آن را خردهفرهنگ بنامیم و در بخش قابلتوجهی از مردم وجود دارد و این نگاه جدید در تقابل نگاه سنتی و مرسوم است. از همین رو آرمان و جامعه مطلوب این دو گروه نیز متفاوت شده است. در چنین وضعیتی، واکنش سیاستگذار فرهنگی ما به این تقابل، سیاستگذاری ما را رقم میزند.
عضو هیئت علمی دانشگاه با طرح این سوال که «آیا سیاستگذار ما، برای گروه دوم نقش و اهمیتی قائل است یا این گروه را در سیاستگذاری فرهنگی خود لحاظ میکند؟» دیدگاه خود را بسط و گسترش داد: «وقتی ما واقف به این موضوع باشیم که این دوگانگی فرهنگی وجود دارد، باید در سیاستگذاری خود به دنبال تعامل این دو گروه باشیم. از مهمترین معضلات و مسائل چند سال اخیر ما در این حوزه از دستدادن محیط گفتوگوی این دو گروه است. علت اینکه امروزه جامعه ما دو پاره شده و دو گروه از یکدیگر دورتر میشوند، فقدان محیط گفتوگوست.
وی در خصوص تشدید مشکلات تصریح کرد: «مشکلات ما امروز طوری است که گروهها، مسائل خود را در تقابل با یکدیگر میفهمند. چون ارزشهای برخی از جامعه به بخش سیاسی گره خورده در حالیکه بخش سیاسی ضعفها، ناکارامدیها و کاستیهایی دارد که در فرهنگ نفوذ کرده و نقد فرهنگ به مثابه نقد سیاست تلقی میشود. این وضع وقتی بدتر میشود که بین سیاستگذاران نیز دوپارگی وجود دارد و این دوگانگی دوقطبی را در میان مردم تشدید میکند. این تقابل باعث قفلشدگی تقنین و سیاستگذاری میشود، زیرا اصولاً نمیدانی که باید برای کدام گروه سیاستگذاری کنید. حتی در موقعیتی مثل این دوره، که همگرایی میان مسئولان ما وجود دارد، مشکل این است که اکثریت مردم لزوماً همراهی نمیکنند و همراهی مردم با حاکمیت و نمایندگی کردن حاکمیت از مردم است که سیاستگذاری فرهنگی را ممکن میکند. پس کلید حل مسئله اصلی ما مشخصکردن نسبت خودمان با فرهنگ رقیب و بدیلمان است.»
زهرا سادات مشیر، دبیر نشست، در همین خصوص افزود: پیششرط اولیهی سیاستگذاری، فراهمکردن زمینهی برقراری ارتباط و گفتوگو است. موضوع دیگر که از فقدان گفتوگو ناشی شده، شکاف نسلها است. زاویهی دید امروز ما با زاویهی دید نسل جدید به مسائل تفاوت بسیاری دارد، برای همین نمیتوانیم سیاست درستی را در رابطه با آنان تنظیم کنیم. تعریف بنده از فرهنگ اینگونه است: «آنچه هستیم و آنچه مینمائیم.» پس، ما باید اول هستن جامعه خود را با توجه به مختصات و خواست شرایط فعلی فهم کرده و بعد برای آن و مطابق با خواست و میل آن، سیاستگذاری کنیم.
قیدرلو در پاسخ به پرسش یکی از حاضرین مجازی در مورد علت پایداری جامعهی ایرانی با وجود این ناکامیها و فشارهای بیرونی گفت: «این جامعه، نهادها و ظرفیتهای درونی دارد که با وجود هجمههای بسیار زیاد بیرونی و ناکارامدیهای داخلی، همچنان زنده است. یکی از این ظرفیتها، خانواده است؛ نهاد دیگر، دین است. 92 درصد از ایرانیها خود را دیندار میدانند. حتی 95درصد از افراد بیحجاب کارشان را مخالف با دین نمیدانند. این یعنی جامعهای وجود دارد که در صلح با دین است، همین ریشهها است که جامعه ایرانی را سرپا نگه میدارد. این ریشه کار حاکمیت نیست و باید آن را در بطن جامعه جستوجو کرد. اما نکته حائز اهمیت اینکه، نسل جدید و نو با مواردی که من گفتم سازگار نیست. تغییرات نسل جدید میتواند همین امیدواری که گفته شد را به چالش بکشد. اما این نسل چون تازه است قابل مدیریت و قابل بهبود است.
رئیس دانشکده علوم انسانی دانشگاه آزاد واحد تهران شمال در مورد سخنان قیدرلو به نکتهای اشاره داشت و افزود: در بحث جوان، نوجوان و نسل جدید به نظر میرسد که ما زاویه نگاهمان به موضوع زاویهی صحیحی نیست. ما فرضمان بر این است که آنچیزی که من داشتهام و در گذشته، جامعه تجربه کرده، بهتر است؛ بنابراین آیندگان هم باید مطابق با آن چیزی که من به عنوان نسل قبلی آن را درک کردهام، حرکت کنند. ولی ما اگر نگاه دینی هم داشته باشیم امامعلی میفرمایند که : «فرزندان خودتان را برای زمان خودشان تربیت کنید.» یعنی ما فرزندمان را معطوف به آینده تربیت کنیم.
در نهایت قیدرلو در زمینه بیثمر بودن برخی سیاستها افزود: واقعیت دیگر در خصوص سیاستگذاری این است که در حل بعضی مسائل مانند؛ حاشیهنشینی، طلاق، مسائلاخلاقی، اعتیاد و کودکان کار، حتی با وجود توافقهای به دست آمده، بازخوردگیری نداریم. و علت این است که شاخص علمی در این حوزهها نداریم و این ناشی از ضعف برنامهریزی ماست. وقتی برنامهریزی نباشد، در نتیجه سیاستگذاری نیست و آنها یکسری توصیه است که در نهایت هم بیثمر خواهد ماند. همچنین فرهنگ امروز در جامعه همگن نیست و تقابلی میان دو گروه وجود دارد و نظریات سیاستگذاری در ساختار حاکمیت و دولت نیز متفاوت است که باعث شده جمعبندی درستی از سیاستگذاری در کشور ما اتفاق نیافتد.